نویسنده: دکتر حسن بنیانیان




 
تأکید بر مباحث مربوط به «مهندسی فرهنگی» و لزوم تهیه «پیوست فرهنگی» در این مکتوب با هدف برجسته کردن نقش فرهنگ سازی دستگاه های اجرایی غیر فرهنگی صورت گرفته است تا آثار فرهنگی مخرب دستگاههای اجرایی که به طور ناخواسته به وجود می‌آید شناخته و در قالب طرحها و ایدههای جدید اصلاح شود.
جناب مدیر و کارشناس محترم، اگر اصل کتاب را نمی‌خوانید این متن را بخوانید
در شرایطی مقام معظم رهبری همه ما را به انجام رسالت خویش برای اصلاح فرهنگ عمومی و مقابله با تهاجم فرهنگی دعوت می‌کنند، که مجادلات مربوط به مباحث اولیه اعمال یک مدیریت کار‌آمد فرهنگی پایان نیافته است.
جمعی از صاحب ‌نظران با اصل مداخله دولت در فرهنگ مخالفند و جمع دیگری اصل مداخله را اجتناب ناپذیر می‌دانند و معتقدند روش‌ها را باید بهینه‌ سازی نمود، از سوی دیگر در حالی که بسیاری از مدیران،‌ مربیان و کارشناسان در صحنه‌ های اجرا هر مشکلی را به کمبود منابع مالی ربط می‌ دهند. صاحب ‌نظرانی هم وجود دارند که می‌ گویند علت شکل‌ نگرفتن یک مدیریت کارآمد فرهنگی در جامعه ما، بواسطه تزریق منابع مالی دولتی است، در حالی این مباحث در جلسات گفتگو مطرح می‌شود، که هر لحظه شاهد رشد روزافزون دسترسی فرزندان این آب و خاک به رسانه ‌های آلوده دشمنان قسم ‌خورده این ملت بزرگ هستیم، گرچه تعیین تکلیف این مباحث در قالب بررسی ‌های علمی و پژوهشی ضروری و اجتناب ‌ناپذیر است، اما وقتی واقع‌ بینانه و از نزدیک با واقعیت ‌های جامعه روبرو می ‌شویم متوجه این معنا نیز می‌ شویم، که همه این‌گونه اظهار‌نظر‌ها متأثر از دیدن گوشه ‌ای از واقعیت ‌ها و تعمیم دادن آن برای کلیت جامعه است و می ‌توان در همین شرایط با اتکاء به یک مبنای منطقی، این نکته را پذیرفت که تحول در نظام فرهنگی جامعه و عبور از این مرحله حساس از تاریخ انقلاب اسلامی، مستلزم شناخت و جلب نظر همه مدیران، کارشناسان و نخبگان در همه سازمان‌ ها و نهاد‌های دولتی و غیر‌دولتی برای آنچه به‌ عنوان داده و ستاده فعالیت ‌ها با فرهنگ جامعه است و بعد از آن فراهم کردن شرایطی که همه افراد نقش خود را در تغییرات فرهنگی اصلاح کنند و از این جهت باید بپذیریم که تحول در فرهنگ جامعه، به معنی برداشتن هزاران قدم کوچک، اما هدفمند و پیوسته است و نباید منابع محدود جامعه را صرف چند اقدام بزرگ کم ‌بهره نمود و به‌ جای برداشتن ده ‌ها اقدام اندیشه ‌ساز، برای جلب نظر دیگران، اعتبارات را صرفاً در پروژه‌ های عمرانی بخش فرهنگ هزینه کرد.
برای آنکه این جملات برای شما معنا پیدا کند، چاره‌ ای نیست که خواهش کنم مطالب این کتاب را مطالعه کنید (معیارهای پیشنهاد و انتخاب طرحهای فرهنگی ) و در هر مسئولیتی هستید دو ساعت وقت خود را به‌ خاطر فرزندان خود و این آب و خاک به این مطالعه لازم و ضروری اختصاص دهید. شاید شما هم از آندسته افرادی باشید که در عین تدین و اعتماد کامل به مبانی اسلام و انقلاب، بواسطه مشغله زیاد تصمیماتی می‌گیرند که نتیجه ‌اش به نفع فرهنگ نیست.
خلاصه ای از کتاب معیارهای پیشنهاد و انتخاب طرحهای فرهنگی
حســن بنیـانیـان

فهرست

صفحه

تحلیل  فشردهای از شرایط فرهنگی جامعه 

8

درک صحیح کلیت موضوع فرهنگ و فرهنگ سازی     

15

توجه به پیش فرض های تصمیمات فرهنگی 

19

توجه به سرمایه های فرهنگی گذشته 

4

توجه به تحولات آینده جامعه 

33

توجه به ارزیابی عملکردها در فعالیت های فرهنگی   

35

حفظ اصول و مدنظر قرار دادن مقتضیات فرهنگ سازی

39

ایجاد یک جبهه فرهنگی نظاممند با تعامل نهادهای اصیل

43

جلوگیری از تصمیم گیری بر اساس برداشت های شخصی

46

اولویت بخشیدن به مسئله یابی قبل از تأمین منابع 

51

توجه به کارآیی نوع سازماندهی فعالیت های فرهنگی   

54

توجه به اصلاح فرهنگ نخبگان به عنوان مقدمه اصلاح فرهنگ جامعه

57

جلوگیری از کم اهمیت شمردن مسائل فرهنگی جامعه و ساده نگری در راه حلها

60

توجه به ظرفیت های ناشناخته      

63

بهره گیری از هنر و روش های غیرمستقیم  

65

ایجاد مدیریت راهبردی در توسعه فرهنگ سلسله مراتب مناطق کشور

69

نهادسازی در حوزه فعالیت های فرهنگی   

72

کمک به تقویت پیوند حوزه و دانشگاه با دستگاه های اجرایی

74

ایده ها و طرح هایی برای تقویت مدیریت راهبردی در فرهنگ عمومی استان

80


خلاصه کتاب

انتخاب رویکرد فرهنگی در دور سوم سفرهای استانی دولت گام ارزشمندی است که با در نظر گرفتن ملاحظات و اقتضائات فعالیت های فرهنگی می تواند منشأ تغییرات و تحولاتی امیدوارکننده در بازسازی فرهنگ عمومی جامعه باشد. تصمیم گیری برای انتخاب طرحها، ایده ها و فعالیت های مؤثر در حوزه فرهنگ پیچیدگی های خاصی دارد که اگر به آن توجه کافی نشود می تواند علاوه بر تخریب منابع، زمینه ساز تخریب فرهنگ جامعه باشد. طرح هجده نکتة ضروری در این مکتوب با هدف افزایش بهره وری و اثربخشی طرحها و فعالیتهای فرهنگی، پس از ارائه ی یک تحلیل فشرده از شرایط فرهنگی کشور، گام کوچکی است در این مسیر.
که می‌تواند با نقد و تکمیل شما خواننده گرامی کامل‌تر شود مخاطب در نظر گرفته شده، در تدوین مباحث، استانداران محترم، مدیران کل دستگاههای اجرایی، فرمانداران و کلیه نخبگان و کارشناسانی است که در سطح دستگاه های اجرایی در تصمیم گیریها مشارکت می کنند.
تأکید بر مباحث مربوط به «مهندسی فرهنگی» و لزوم تهیه «پیوست فرهنگی» در این مکتوب با هدف برجسته کردن نقش فرهنگ سازی دستگاه های اجرایی غیر فرهنگی صورت گرفته است تا آثار فرهنگی مخرب دستگاه های اجرایی که به طور ناخواسته به وجود می‌آید شناخته و در قالب طرحها و ایده های جدید اصلاح شود.
عناوین هجده گانه طرح شده در این کتاب به شرح ذیل است و امیدواریم با مطالعه و نقد دلسوزان فرهنگ جامعه اسلامی تکامل یابد.
1. درک صحیحِ کلیت موضوع فرهنگ و فرهنگ سازی
2. توجه به پیش فرض های تصمیمات فرهنگی
3. توجه به سرمایه های فرهنگی گذشته در تصمیم گیری برای برنامه های فرهنگی آینده
4. توجه به تحولات آینده جامعه
5. توجه به ارزیابی عملکردها در فعالیت های فرهنگی
6. حفظ اصول و مدنظر قرار دادن مقتضیات فرهنگ سازی در اقشار مختلف ساکن در مناطق جغرافیایی متفاوت
7. توجه همزمان به تحول فردی و تحول محیطی
8. ایجاد یک جبهه فرهنگی نظام مند با تعامل نهادهای اصیل با ابزارها و سازمانهای مدرن
9. جلوگیری از تصمیم گیری بر اساس برداشت های شخصی
10. اولویت بخشیدن به مسئله یابی قبل از تأمین منابع
11. توجه به کارایی نوع سازماندهی فعالیتهای فرهنگی
12. توجه به اصلاح فرهنگ نخبگان به عنوان مقدمه اصلاح فرهنگ جامعه
13. جلوگیری از کم اهمیت شمردن مسائل فرهنگی جامعه و ساده نگری در راه حلها
14. توجه به ظرفیت های ناشناخته
15. بهره گیری از هنر و روش های غیرمستقیم
16. ایجاد مدیریت راهبردی برای توسعه فرهنگ مناطق مختلف کشور
17. نهادسازی در حوزه فعالیتهای فرهنگی
18. کمک به تقویت پیوند حوزه و دانشگاه با دستگاه های اجرایی
در پایان، با ارائه ی الگویی برای غربال طرح ها و ایده های پیشنهادی و مطرح کردن بیست و سه طرح جدید به عنوان نمونه، تلاش شده است نقش سلیقه های فردی در تصمیمات به حداقل برسد و به عنوان جمع بندی خطاب به استانداران محترم برای برپایی حرکتی نو در مهندسی فرهنگی استان پیشنهاد خاصی مطرح شده است که انشاءالله به آن توجه خواهد شد.

رویکردهای اصلاحی در تصمیم گیری های فرهنگی

انتخاب رویکرد فرهنگی در دور سوم سفرهای ریاست دولت یکی از اقدامات ارزشمندی است که اصحاب فرهنگ و هنر کشور باید آن را پاس بدارند و با مشارکت فعال و آگاهانه خود این رویه را به تجربه های نو و کارآمد و سنت حسنه ای برای همه دولت هایی که به نوبت سکان اداره کشور را به دست می گیرند تبدیل کنند.
تأکید بر مشارکت فعال و آگاهانه اصحاب فرهنگ و هنر در این رویکرد از آن جهت اهمیت دارد که به دلایلی که در ذیل به آن اشاره می شود بسیاری از تصمیمات اتخاذ شده، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در حوزه مسائل فرهنگی و هنری، کاستی هایی داشته و بعضاً اشتباه بوده است. و حال که دولت محترم اراده کرده است در حرکت جدید خود خون تازه ای به حل مسائل فرهنگی کشور تزریق کند، شایسته است با مرور این نواقص و کاستیها از تجربه های درست و غلط سی سال گذشته درس بگیریم.
از آنجا که در جریان اتخاذ تصمیمات در حوزه مسائل فرهنگی و هنری سفر دولت، مسئولان، مدیران و نخبگان زیادی مشارکت دارند و هر یک از این بزرگواران از جهتی و با ملاحظاتی متفاوت در ارائه پیشنهادها، تصمیم سازی ها، تصمیم گیری ها و اجرای طرحها و پروژه ها مشارکت می کنند، لازم است با تعمق درباره ابعاد مختلف یک تصمیم فرهنگی برای شروع یک طرح، پیشنهاد یک پروژه عمرانی یا اتخاذ یک سیاست اجرایی در فعالیت های فرهنگی و هنری به نکاتی توجه شود. امید است توجه به این نکات، زمینه ارتقای بهره وری و بهبود اثربخشی فعالیت های فرهنگی را فراهم سازد.
برای آنکه مبانی نظری طرح این نکات مدنظر قرار گیرد، ابتدا تحلیل فشرده ای از شرایط فرهنگی جامعه ارائه شده است.

تحلیل فشرده ای از شرایط فرهنگی جامعه

منظور از فرهنگ در این کتاب نظامی از اعتقادات، ارزشها، هنجارها، عادات و رسوم، رفتارها و نمادهایی است که افراد یک جامعه خاص در طول زمان به دست آورده اند و بر اساس آن روابط خود را با خالق، انسانها، طبیعت و خودشان برقرار می کنند. شاید بر اساس این تلقی جامع از فرهنگ است که مقام معظم رهبری می فرمایند: «فرهنگ مثل هوا در همه جا هست.» دانشمندان علوم جامعه شناسی و روانشناسی از آن جهت کلمه نظام (سیستم) را در تعریف فرهنگ به کار می گیرند که معتقدند بین همه عناصری که فرهنگ یک جامعه را می سازد روابط تعاملی وجود دارد و تغییر هر یک از این عوامل به تدریج بر سایر عوامل تأثیر می گذارد. ادگار شاین ، از متخصصان بنام حوزه فرهنگ سازمانی، فرهنگ را به چهار لایه تقسیم می کند و مدل زیر را برای نشان دادن تعامل این لایه ها ارائه می دهد.
این مدل درصدد اثبات این معنا است که تغییر اعتقادات یک جامعه به تدریج این مدل درصدد اثبات این معنا است که تغییر اعتقادات یک جامعه به تدریج ارزشها، هنجارها، رفتارها و نمادهای جامعه را تغییر می دهد؛ همان طور که اگر به هر دلیلی نمادها یا رفتارهای جدیدی از فرهنگ دیگری وارد یک جامعه شود و اکثریت مردم آن را بپذیرند، به تدریج زمینه شکل گیری ارزشها و هنجارهای متناسب با آن فراهم می آید و به دنبال آن اعتقادات بنیادین جامعه تغییر می کند.
البته باید یادآوری کرد گرچه کلیت این مدل و تأثیرات تعاملی این عناصر قابل قبول و اثبات است، لیکن باید توجه کرد که به واسطه ارتباط اعتقادات بنیادین افراد با فطرت انسانی این لایه از فرهنگ از تداوم و استحکام بیشتری برخوردار است و با مشاهده بعضی از نمادها و رفتارها در روابط روزمره افراد به راحتی نمی توان نتیجه گرفت که کلیت اعتقادات و ارزشهای ذهنی این افراد دستخوش تغییرات اساسی شده است؛ بلکه بر حسب شرایط افراد مختلف و طول زمان پیدایش و دوام یک رفتار در بسیاری از موارد می توان گفت: اعتقادات پایه ای فرد ضعیف شده است و نقشی در کنترل رفتار او ندارد.
شناخت و پذیرش این مدل ما را متقاعد می سازد به این نکته مهم توجه کنیم که در شرایط موجود جوامع، به واسطه پیوستگی فرهنگ غرب با الگوهای رفتاری و دانش ها و فن آوری ها، عملاً هر مدیر ناآگاه نسبت به مسائل فرهنگی می تواند با تصمیمات مختلف خود، با انتقال دانش ها، فن آوری ها، نمادها، روش ها و الگوهای وارداتی عامل تغییر فرهنگ جامعه خویش باشد و تنها تفاوت در میزان و کیفیت تغییری است که ایجاد می کند. مدیری در نقش مدیرکل آموزش و پرورش نقش برجسته تر، عمیق تر و بلندمدت دارد و عزیز دیگر در نقش مدیرکل صنایع، اقتصاد و دارایی نقش کمتر، متفاوت و کوتاه مدتی ایفا می کند.
آنچه در این تحلیل باید بر آن تأکید کرد توجه به نکاتی است که در ادامه می آید.
1. اگر حفظ و تقویت فرهنگ اسلامی برای تداوم انقلاب و استحکام نظام جمهوری و سازندگی تمدن اسلامی از ضرورت های قطعی است؛
2. و اگر باید برای جلوگیری از حل شدن در معضلات جهان معاصر و اضمحلال در روند جهانی شدن فرهنگ ها از فرهنگ ایرانی و اسلامی خودمان صیانت کنیم؛
3. و اگر اصل و فلسفه وجودی استقرار نظام جمهوری اسلامی حضور هر چه بیشتر اعتقادات و ارزشهای اسلامی و تجلی آن در عمل و رفتار مردم جامعه اسلامی است؛
4. و اگر روز به روز مرزهای فرهنگی جوامع در حال بی رنگ تر شدن است و از طریق خواست عمومی جامعه نیز بخشی از فرهنگ جوامع وارد کشور می شود و بر تصمیم گیری ما اثر می گذارد؛
5. و اگر در دهه های اخیر، استکبار جهانی تلاش آگاهانه ای برای تضعیف بنیادهای اعتقادی و ارزش های فرهنگی جامعه ما آغاز کرده است و مقام معظم رهبری از آن با عناوینی چون «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی» و «ناتوی فرهنگی» یاد می کنند؛
6. و اگر الگوگیری های ناآگاهانه در علوم انسانی و نرم افزارها، فن آوری ها، کالاها و روش های مدیریتی از جوامع پیشرفتة غربی می تواند از عوامل مؤثر تضعیف فرهنگ ایرانی و اسلامی باشد؛
پس ضرورت دارد در یک فرآیند سازمان یافته، که از سوی مدیران ستادی، مدیریت و رهبری می شود، تلاش کنیم همه مدیران و کارشناسان و افراد نخبه در همه نهادها و سازمانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به نقش و تأثیر خود در تغییرات فرهنگی جامعه واقف شوند و پس از شناخت دقیقتر تأثیرات مثبت و منفی خود به تقویت کارکردهای سازنده و کاهش نقش های تخریبی خود بپردازند.
اهمیت این مسئله را وقتی بهتر درک می کنیم که بدانیم در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی عوامل مختلفی موجب شده است موضوع فرهنگ و نقش و اهمیت آن بین مدیران اجرایی و نخبگان جامعه ما ناشناخته باقی بماند و بسیاری از مدیران و کارشناسان به طور طبیعی و ناخواسته در فرآیند کسب تجربه و دانش روزمره خود با این عوامل آشنا نشوند و با تصمیم گیری های نادرست خود نقش تخریبی و بعضاً تضعیف کننده ای را در تحولات فرهنگی ایفا کنند.

عوامل ناشناخته ماندن نقش و اهمیت فرهنگ در تحولات جامعه بین مدیران

1. حضور در متن فرهنگ و احاطه آن بر ما موجب می شود که هیچ گاه به طور طبیعی در روند زندگی روزمره نتوانیم بر آن اشراف پیدا کنیم و آن را بشناسیم؛ همان طور که به طور معمول درک درستی از هوا نداریم، مگر اینکه اختلالی در آن مشاهده کنیم.
2. حاکم بودن نگرش محدود به فرهنگ بین مدیران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، و کارکرد آن در حد پر کردن اوقات فراغت و تولید آثار هنری و در نتیجه محدود کردن کار فرهنگی در محدوده ی سازمانی خاص و امتداد این رویکرد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، و تبدیل شدن آن به نگرشی غالب در برنامه ریزی های توسعه؛ که هنوز هم ادامه دارد.
3. وجود درآمدهای نفتی و سایر منابع طبیعی که اساساً ما را از توجه به نقش انسانها و ویژگیهای مرتبط با آنها، شامل دانش و مهارت و فرهنگ، در پیشرفت و توسعه کشور غافل ساخته است.
4. وجود کشورهای توسعه یافته و عجله برای رسیدن به جایگاه آنها موجب توجه افراطی به سخت افزارهای توسعه و غفلت از تحولات مورد نیاز در زیرساختهای جامعه شده است؛ یکی از این غفلت ها درک نکردن اهمیت فرهنگ عمومی در پیشرفت کشور است.
5. ناشناخته ماندن نتایج اقدامات فرهنگی، به واسطه پخش شدن آثار آن در روابط اجتماعی و نبودن ابزارها و روش های علمی برای اثبات موفقیت اقدامات فرهنگی، که در مقام مقایسه با سایر فعالیت ها، مدیران را تشویق می کند به سمت انجام فعالیت های عینی قابل اندازه گیری روی بیاورند.
6. تغییرات بیش از اندازه در مدیریت های اجرایی که فرصت اشراف و درک اهمیت نرم افزارها، از جمله فرهنگ محیط، در بهبود امور و افزایش بازدهی فعالیت ها را به مدیران نمی دهد.
وجود این عوامل در بی توجهی به نقش و کارکرد فرهنگ و عدم اصلاح کارکرد فرهنگی نظام های اجرایی به ارث رسیده از گذشته، همراه گسترش و تعمیق تهاجم فرهنگی، در مجموع، موجب گردیده است آثار فرهنگی نظام های اجرایی کشور در تغییرات فرهنگی نقش چندان سازنده ای نداشته باشد و، بر اساس پاره ای از مطالعات میدانی، شاخص های مهم در حوزه فرهنگ عمومی روندی منفی را طی کند و همین مسئله زمینه ساز بروز مشکلات سیاسی و کندی پیشرفت های اقتصادی و مانع سرعت بخشیدن به روند توسعه و پیشرفت عمومی کشور شود. شاید بر اساس همین نگرانی ها و سایر دریافت های جامعتر، که مقام معظم رهبری داشته اند، معظم له ضمن هشدارهای پی در پی، انتظارات بلندی را در کوتاه ترین بیان خطاب به مسئولان ذی ربط مطرح کرده اند. انتظاراتی چون:
1. حرکت همه ارکان نظام در چهارچوب تحقق سند چشم انداز؛ که بخش مهمی از آن شاخص های فرهنگی است.
2. تدوین طرح جامع پیشرفت کشور بر اساس اعتقادات و معیارهای اسلامی
3. تدوین نقشه مهندسی فرهنگی کشور
4. تهیه پیوست فرهنگی برای همه طرحها و فعالیتهای مهم اجرایی
5. تهیه طرح جامع علمی کشور که بخش مهمی از آن پاسخگویی به نیازهای علمی در تحولات فرهنگی کشور است.
6. تهیه طرح تحول در نظامهای آموزشی که بخش مهم آن تحول در کارکردهای تربیتی است.
بدون شک هشدارهای مقام معظم رهبری در رابطه با لزوم مقابله با «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «جنگ نرم» و متعاقب آن ارائه راهبردهای کلان در نحوه مقابله با این آسیبها، از یک سو حاکی از گله مندی معظم له از ناکافی بودن مجموعه اقدامات فرهنگی در دست اجرا و از سوی دیگر حاکی از ابعاد پیچیده تلاشهای دشمنان و نداشتن شناخت کافی از عمق این مباحث بین جامعه مدیران و نخبگان عرصه های اجتماعی جامعه است. از آنجا که همه ما به نحوی بر تغییرات فرهنگی تأثیر می گذاریم، ضرورت دارد قبل از هر چیز عرصه های تأثیر خود را بشناسیم و با ارزیابی عملکرد سازمان خود در تغییرات فرهنگی نقشی کامل تر و درست تر ایفا کنیم.
بدیهی است با شناخت جامع این تأثیرات به طور طبیعی یک جبهه فرهنگی در مقابله با تلاشهای دشمنان شکل می گیرد و تأثیرات فرهنگی مجموعه نهادها و سازمانهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی همسو می شود و بازدهی بیشتری خواهد داشت و نیاز به تعامل و همکاری سازمانها با یکدیگر در اصلاح فرهنگ جامعه از روش دستوری به حرکت درون زا تبدیل می شود. زیرا سازمانها و نهادهایی که در حوزه فرهنگ مسئولیت مستقیم دارند درمی یابند که در کنار اقدامات خود برای اصلاح فرهنگ عمومی، لازم است به سازمانها و نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای بهبود نقش فرهنگی آنان کمک کنند و از سوی دیگر با ایجاد تشکل هایی برای صاحبنظران، اندیشمندان و هنرمندانی که می توانند توانایی خود را در خدمت اصلاح کارکرد فرهنگی این سازمانها و نهادها قرار دهند، بر قدر و منزلت آنها بیفزایند. با رونق اقتصادی و ارتقای منزلت آنها قطعاً استعدادهای تازه ای به عرصه فرهنگ خواهد آمد و انشاءالله جامعه برای تحولی فراگیر در اصلاح فرهنگ عمومی آماده می شود.
در صفحات بعدی این مکتوب، بر اساس چنین تحلیلی، با نگاهی آسیب شناسانه، سلسله نکاتی برای بهینه سازی تصمیمات پیشنهاد می شود، تا با توجه به فرصت اندکی که برای تصمیم گیری و اجرای طرحها و پروژه های فرهنگی وجود دارد، در حد خود، تأثیری در افزایش بهره وری و اثربخشی اقدامات داشته باشد. با این امید که مطرح کردن همین نکات، طرحها و ایده هایی برای مطالعات عالمانه و پژوهشهای کاربردی برای ایجاد شناخت لازم در مراحل بعدی مهندسی فرهنگی جامعه و تدوین پیوستهای فرهنگی فراهم سازد.
انشاءالله

درک صحیح کلیت موضوع فرهنگ و فرهنگ سازی

احاطه فرهنگ بر فکر، اندیشه و محیط اجتماعی موجب می شود هر کس به میزان دانش، تجربه و موقعیت اجتماعی خود با بخش کوچکی از فرهنگ در ارتباط باشد و هنگام تصمیم گیری درباره مسائل فرهنگی تنها در جهت تقویت بخشی از فرهنگ ایده پردازی یا تصمیم گیری کند و از پیآمدهای مثبت و منفی آن تصمیم در سایر ابعاد فرهنگ و سایر عرصه های اجتماعی، مثل اقتصاد و سیاست و سایر مسائل اجتماعی، غافل شود.
این مشکل اکنون به این صورت خودنمایی می کند که مدیران با همان نگرشی به موضوع فرهنگ نگاه می کنند که به سایر موضوعات اجتماعی؛ مثل اقتصاد، سیاست، قضاوت، آموزش و بهداشت. و با این محدودسازی، همان طور که برای حل مسائل اقتصادی جامعه سازمانهای مختلف اجرایی را تعریف می کنند، برای هدایت فرهنگ جامعه نیز صرفاً به سازمانها و نهادهایی متکی اند که عنوان فرهنگ و موضوعات وابسته به آن را دارند. این در حالی است که در شکل گیری تغییرات فرهنگی جامعه همه سازمانها و افراد جامعه مداخله می کنند و وقتی می توانیم یک تحول کامل را با حداقل هزینه ایجاد کنیم که، همزمان با اصلاح فرهنگ عمومی، عملکرد فرهنگی کلیه سازمانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را اصلاح کنیم.
به استناد همین واقعیت است که مقام معظم رهبری در تاریخ 8/10/1383 در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی می فرمایند:
عقبه فکری شورای عالی انقلاب فرهنگی باید با بررسی عمیق مسائل مهم فرهنگی زمینه را برای تصمیم گیری نهایی شورای عالی در مهندسی کلان فرهنگی کشور فراهم سازد و قوای سه گانه و همه دستگاه ها و سازمانها نیز باید به عنوان خط مقدم شورای عالی و متناسب با وظایف خود به تصمیمات این شورا جنبه اجرایی و عملی ببخشند.
ممکن است به نظر برسد در شرایطی که هنوز کارکرد دستگاههای فرهنگی را اصلاح نکرده ایم، بحث اصلاح کارکرد فرهنگی سازمانهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نوعی آرمان گرایی دست نیافتنی است؛ در پاسخ به این ابهام، باید توجه شود که بخش مهمی از اقدامات برای تحول در دستگاه های فرهنگی، مستلزم پذیرش همین تفکر است تا از این طریق بین فعالیتهای فرهنگی جامعه و نیازهای واقعی ارتباط برقرار شود و با رشد گردش اقتصادی منطقی بین فعالیت هنرمندان و کارشناسان فرهنگی، تحولات سازندهای در حوزه فرهنگ آغاز شود. برای شروع این تحول هم کافی است با ارائه ی آموزش های مقدماتی درباره فرهنگ و کارکرد آن، آن هم در یک جلسة دوساعته، از همه مدیران دستگاه های اجرایی استان سؤال شود:
1. به نظر شما نوع مأموریت و فرهنگ حاکم بر محیط سازمان تحت مدیریت شما چه تأثیراتی در تغییر اعتقادات، ارزشها و رفتارهای کارکنان شما گذاشته است؟
2. به نظر شما نوع فعالیتهای سازمان تحت امر شما و نحوه ی ارائه ی خدمات آن به مراجعه کنندگان و مشتریان چه تغییراتی در باور و احساس آنها نسبت به نظام جمهوری اسلامی و حاکمیت دینی ایجاد می کند و آیا حاصل این تغییرات مثبت و سازنده است یا خدای ناکرده منفی و مخرب است؟
3. به نظر شما انعکاس قوانین، دستورالعمل ها، عملکردها، نوع و محتوای فعالیتهای سازمان تحت مسئولیت شما در اکثریت مردم جامعه، نسبت به سلامت و کارآیی نظام اسلامی چه احساسی به وجود می آورد؟
4. به نظر شما چه موانعی در فرهنگ عمومی جامعه موجب کاهش موفقیت شما و سازمان تحت امرتان در تحقق مأموریتهای سازمانی شما می شود؟
5. به نظر شما چه عوامل سازنده ای در فرهنگ عمومی وجود دارد که می توان با تقویت و رشد آنها هزینه ی تمام شده ی خدمات سازمان شما را کاهش و کیفیت عرضه خدمات آن سازمان را افزایش داد؟
6. به نظر شما مجموعه اقداماتی که می توان به کمک آنها عوامل سازنده را افزایش و موانع را کاهش داد کدام اند و چگونه می توان آنها را عملیاتی کرد؟
بدیهی است اگر این مدیران از طریق استانداران موظف شوند با تشکیل نشست های داخلی و دعوت از صاحب نظران بیرونی پاسخ این سؤالات را بدهند، آنگاه مشاهده خواهد شد نه تنها این موضوع آرمان گرایانه نیست که بحثی کاملاً عملیاتی و واقع گرایانه است و از این رهگذر می توان در تحول فرهنگ عمومی جامعه گامی بلند برداشت و از دستگاه های فرهنگی استان خواست که خود را برای پاسخگویی به نیاز همه دستگاه های اجرایی استان برای اصلاح کارکرد فرهنگی آنها آماده کنند و طرح جامعی را برای این منظور ارائه دهند و اگر توان کافی ندارند، از صاحبنظران و استادان دانشگاه ها در سطح استان و کشور کمک بگیرند.
به نظر می رسد توجه به این اقدامات بحث «مهندسی فرهنگی» را از درون اتاقهای دربسته به سطح دستگاه های اجرایی منتقل می کند و شکل کاربردی به آن می دهد و می توان از درون آن طرحهای مشخصی را به دست آورد و در سفرهای استانی ریاست جمهوری زمینه اجرای آن را فراهم کرد.
چهارچوب کلی چنین طرحی عبارت است از مدیریت راهبردی چند گروه مستقل مشاورهای متشکل از استادان دانشگاه ها و حوزههای علمیه و کارشناسان باتجربه دستگاه های اجرایی برای چند هدف؛ 1. مدلسازی و شاخص سازی برای ارزیابی کارکردهای فرهنگی دستگاه های اجرایی 2. شناسایی و پیشنهاد اقدامات عملی برای اصلاح و بهبود کارکردهای فرهنگی دستگاه های اجرایی بر اساس معیارهای اعتقادی و ارزشی اسلامی 3. اجرای پیشنهادها 4. ارزیابی اثربخشی آنها 5. نهادینه سازی پیگیری اقدامات درون دستگاه ها.
مدل زیر نمونه ای از یک سازماندهی اولیه برای پیگیری موضوع در سطح استانی است.

توجه به پیش فرض های تصمیمات فرهنگی

معمولاً در تصمیم گیری برای اجرای یک پروژه یا شروع یک فعالیت جدید یا توسعه و تقویت فعالیتهای گذشته پیش فرض هایی وجود دارد؛ و لازم است پیش از تصمیم گیری متناسب با ابعاد آن تصمیم مطالعه ای هرچند کوتاه و اجمالی صورت گیرد و پیش فرض هایی که طرح یا پروژه بر اساس آن اجرا می شود، از نظر درست یا قابل پذیرش بودن، در شرایط موجود و آینده بررسی شود. برای روشن شدن علت طرح این نکته دو مثال متفاوت آورده می شود.
مثال اول، فرض کنید فرماندار محترمی تشخیص می دهد در مرکز شهرستانی لازم است یک کانون فرهنگی ساخته شود و به رئیس اداره ارشاد شهرستان پیشنهاد می کند دلایل توجیهی چنین پروژه ای را برای پیشنهاد به کارگروه پیش بینی شده در استانداری آماده کند. رئیس اداره ارشاد نیز، با توجه به موارد مشابه، تصور می کند بهترین تصمیم پیشنهاد طراحی ساختمانی است با چند سالن کوچک و بزرگ و تعدادی اتاق در یک معماری مناسب و با کارکرد فرهنگی، آن هم در اصلی ترین خیابان شهر؛ با این پیش فرض که این مرکز محلی خواهد شد برای حضور هنرمندان پیش کسوت، صاحبنظران مسائل فرهنگی و اجتماعی و هنرمندان جوان به عنوان عرضه کنندگان خدمات فرهنگی و هنری و نیز محلی برای مراجعه جوانان شهر برای استفاده از این خدمات.
این پیشنهاد برای افرادی که در متن فعالیتهای فرهنگی کشور نیستند ممکن است موضوعی کاملاً منطقی به نظر برسد. اما برای افرادی که در متن فعالیتهای فرهنگی هستند این سؤال پیش می آید که این مجتمع فرهنگی در بهبود فرهنگ جامعه چقدر نقش دارد؟ آیا نمی توان این منابع را به شکل بهتری صرف کرد؟
ممکن است با طرح این سؤالها و انجام مطالعه ای هرچند اجمالی، با نگرشی جامع تر به ریشه های مسائل موجود فرهنگی جامعه، دریابیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل نشناختن پیچیدگی مسائل اجتماعی و عجله برای سازندگی کشور، هیچ گاه فرصت مطالعات جامع دربارة طرحهای فرهنگی نداشته ایم و ناخواسته با احداث این گونه مجتمع ها و فرهنگسراها به جای ایجاد تحول در کارکردها، مراکز اصیل فرهنگی گذشته، مثل مساجد و حسینیه ها، را به حاشیه برده ایم و به تعبیری کار غلطی را به جامعه تحمیل کرده ایم؛ به طوری که مسائل عبادی، مثل نماز و عزاداری و مراسم فاتحه، را، که در تربیت جامعه اسلامی نقش تعیین کننده ای دارد، به مساجد و روحانیت واگذارده ایم و فعالیتهای فرهنگی شوق انگیز، جوان پسند و مفرح را با حضور هنرمندان به محیط های مدرن انتقال داده ایم و به دنبال این تقسیم کار غلط، برای حفظ چهارچوب شرعی، ضوابط برآمده از دین الهی را در قالب قوانین و دستورالعمل های محدودکننده از موضع حاکمیت دینی به این محیط ها تحمیل می کنیم.
می توان تصور کرد این تقسیم کار و به دنبال آن ساخت بناهایی از این دست، که بر اساس آن پیش فرض ها به وجود آمده است، آثار مثبت و منفی زیر را در پی خواهند داشت.

آثار مثبت

ـ ایجاد ارتباط بین فعالیت های فرهنگی و هنری با بخشی از نیازهای فرهنگی جامعه
ـ ایجاد رابطه مثبت بین هنرمندان و جوانان و افزایش رضایت آنها از نظام اسلامی
ـ ایجاد مرکزی بانشاط برای حضور جوانان با مراعات معیارهای حداقلی
ـ جلوگیری از انحرافاتی که در تنهایی یا انزوای جوانان به وجود می آید.
ـ ...

آثار مخرب و منفی

ـ به وجود آمدن درک ناقص از دین بین نسل های جدید
ـ به وجود آمدن فاصله بین بخشی از نوجوانان و جوانان با روحانیان
ـ ایجاد سوءظن و شکاف بین دو قشر هنرمند و روحانی
ـ به انزوا رفتن جایگاه مسجد در جامعه اسلامی و خلوت شدن آن، به دلیل عدم تحول در کارکردهای مساجد
ـ زیر سؤال رفتن ضرورت کمک مؤمنان برای احداث مساجد جدید، به دلیل خلوت بودن مساجد موجود
ـ شکل گیری دو طیف متمایز از هم بین جوانان جامعه؛ طیف جوانان متدین و آرمانگرای مرتبط با هئیت ها، مساجد و البته مدافع نظام اسلامی و طیف جوانان با گرایش هنری و به تبع آن دارای روحیه انتقادی و بینش سطحی از دین، که زمینه ساز قطب بندی های اجتماعی و سیاسی و رشد تضادهای درونی جامعه است.
ـ ...
مثال دوم، سینما با این پیش فرض ها وارد جامعه ما شده است که این پدیده مدرن نشانه پیشرفت جامعه است. مردم باید پول بدهند و برای تفریح به سینما بیایند و در آنجا نیز فیلم های عامه پسند و روز دنیا به نمایش درآید. بدیهی است با قبول این پیش فرض به طور طبیعی باید سینماها در بهترین نقاط شهرها و با ساختمانی پر ابهت ساخته می شد. اگر امروز هم بخواهیم بر همان اساس و بدون بررسی مجدد آن پیش فرض ها حرکت کنیم، حداکثر تغییر این خواهد شد که به دلیل گران بودن زمین در نقاط مناسب شهر و بازدهی اقتصادی نامناسب سینما و با توجه به تحولات جامعه بهتر است سینماهای موجود بازسازی شود. ساخت تعداد معتنابهی فروشگاه، برای پیدا کردن توجیه اقتصادی، همراه یک پارکینگ چندطبقه، برای از بین نرفتن ارزش اقتصادی زمین، پیشنهاد مناسبی به نظر می رسد. اما وقتی با هدف بهره برداری مناسب از سینما برای اصلاح فرهنگ جامعه امروز به این تصمیم نگاه کنیم، در کنار آثار مثبت آن، یعنی:
ـ فراهم شدن محیطی نوساز و زیبا برای استفاده از صنعت و هنر سینما
ـ کمک به اقتصاد و رونق سینمای ایران
ـ بهبود وضع معیشتی نیروی انسانی فعال در سینمای ایران
ـ فراهم شدن امکان اکران فیلم های ارزشی به موازات گسترش اکران فیلم های سرگرم کننده
ـ ایجاد احساس پیشرفت و توسعه در شهروندان
ـ ایجاد نشاط و تنوع در روال خسته کننده زندگی شهری
ـ ...
آثار منفی را نیز می بینیم:
ـ وقتی سینما در کنار بازار عرضه خدمات اقتصادی مثل رستوران، بوتیک و فروشگاه عرضه کالاهای صوتی و تصویری و لوازم آرایشی قرار گیرد، به طور طبیعی، به مرکز تجمع دختران و پسران جوانی تبدیل می شود که نوعاً توجه چندانی به قید و بندها و محدودیت های شرعی ندارند و ممکن است حضور جوانانی از این دست در مجتمع های سینمایی این ذهنیت را در فیلمسازان و تولیدکنندگان سینمای ایران ایجاد کند که مخاطب اصلی فیلم این گونه جوانان هستند. در چنین شرایطی، نوع فیلمها به سمت محتواهایی چون هیجانات احساسی و داستانهای عشقی مناسب با دوران جوانی و این قشر از جوانان جامعه میل می کند و زمینه ساز تزریق انواع انحرافات در روند سینمای ایران می شود و به دنبال آن:
ـ با شکل گیری چنین گرایشی در جامعه سینمایی، وزارت ارشاد به طور طبیعی برای اصلاح این روند مداخله می کند و بین بدنه سینما و حاکمیت فاصله ایجاد می شود.
ـ تفریح، که نقش مهمی در استحکام خانواده دارد، عملاً خانواده را به دو گروه سالمندان و جوانان تقسیم می کند؛ پدربزرگها و مادربزرگها در یک سو و پدران و مادران و کودکان در سوی دیگر قرار می گیرند و جوانان به مشتریان اصلی این مجتمع ها تبدیل می شوند.
ـ در کنار آثار مخرب پیدایش و شکل گیری این مجموعه ها، شهرها به تدریج به دو منطقه گران و پررونق، متراکم از جمعیت و افراد مؤثر در تحولات جامعه اما غیر قابل کنترل و نظارت و منطقه بزرگ مستضعف نشین اما راکد و مشتاق دستیابی به امکانات و خواهان حضور در قطب اول تقسیم می شود. در قطب اول مفاسد اجتماعی حاصل زیادی ثروت و در قطب دوم نارسایی های فرهنگی ناشی از فقر خودنمایی خواهد کرد.
حالا تصور بفرمایید، بر اساس یک نگاه متفاوت، اگر در کنار این سرمایه گذاری مجتمع بزرگ مرکزی، ده ها مجتمع کوچک محلی شامل یک سالن چندمنظوره و چند اتاق اداری اختصاص یابد که در آن قبل از ظهرها برای زنان خانه دار برنامه های هنری و آموزشی اجرا شود و در اتاقها هم برای آنان مشاوره های مختلف ارائه شود و عصرها تئاترهای شاد با اهداف تربیتی نمایش داده شود و شبها چند سانس فیلم سینمایی نشان دهند و این مجموعه فرهنگی زیر نظر هیأت امنای مسجد آباد محل مدیریت شود که این هیأت امنا ترکیبی باشد از یک روحانی جوان و بهروز، یک استاد متدین بازنشسته، یک مدیر متدین کارخانه، یک چهره فرهنگی شناخته شده و متعهد مردم، بدیهی است با دستیابی به چنین نهادهایی و با مشارکت چنین افرادی، شرایط متفاوت خواهد شد. بر اساس این فضاسازی غیرمتمرکز، که مراجعه تمام اعضای خانواده را برای دیدن فیلم سینمایی در پی دارد، جریان سینمایی کشور به سمت تولید فیلمهای مناسب خانواده ها سوق پیدا خواهد کرد. با مقایسه تطبیقی دو نوع فضاسازی درخواهیم یافت که چه میزان از مسائل فرهنگی جامعه حل می شود و چه بازدهی مناسبی از این دو نوع سرمایه گذاری حاصل خواهد شد.
با ذکر این دو مثال، گرچه ممکن است سؤالات، ابهامات و مخالفت هایی با این ایده ها وجود داشته باشد، اما تلاش کردید توجه خواننده محترم را به این مسئله جلب شود که اگر تصمیم گیری برای ساخت بیمارستان، کارخانه، فرودگاه و پروژه هایی از این دست بر اساس پیش فرض های گذشته ساده به نظر می رسد و می توان با مد نظر قرار دادن سیاست های اصلی وزارتخانه ها و ملاحظات محیطی، در تعامل بین مدیران و کارشناسان مرکز و استان و نظارت استانداران محترم، تصمیم قابل قبولی اتخاذ کرد، در انتخاب طرحها، پروژه ها و فعالیت های حوزه فرهنگ و هنر پیچیدگی هایی وجود دارد که به مطالعه، همفکری و تصمیم گیری های دقیقتر نیاز دارد و شاید توجه به مجموعه وسیعتری از همین ملاحظات موجب شده است که مقام معظم رهبری نسبت به لزوم تبیین و تهیه نقشه «مهندسی فرهنگی» به عنوان پشتوانه تصمیمات فرهنگی تذکر دهند.

منبع:www.artshahrekord.ir